آخرین به‌روزرسانی:

بستگی داشتن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

وابسته بودن (به)

فونتیک فارسی

bastegi daashtan
فعل لازم

to depend (on), to be determined by, to rest with, to rest on, to have to do with, to rely on

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

موفقیت این عمل تا حد زیادی به کاربرد چیره‌دستانه‌ی چاقو توسط جراح بستگی داشت.

The success of the operation relied heavily on the deft handling of the knife by the surgeon.

سفر ما بستگی به هوا دارد.

Our trip depends on the weather.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت بستگی داشتن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بستگی داشتن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بستگی داشتن

لغات نزدیک بستگی داشتن

پیشنهاد بهبود معانی